به گزارش «راهبرد معاصر»؛ دونالد ترامپ، رئیس جمهور متوحش آمریکا با صدور دستور حمله به تأسیسات هسته ای ایران (بهویژه فردو) خبط راهبردی و محاسباتی خطرناکی را در قبال کاخ سفید و کشورش مرتکب شده است.
قبل از آنکه به بررسی این خبط اشکار بپردازیم، لازم است نکته ای را درباره "اصل مجهول یابی" در حوزه سیاست خارجی دولت ترامپ مدنظر قرار دهیم:
ترامپ به صورت همزمان به رژیم منحوس و منفور صهیونیستی در خصوص حمله به تأسیسات هسته ای ایران چراغ سبز نشان داد و در نهایت کشورش را نیز مستقیماً وارد صحنه جنگ با کشورمان کرد
در حوزه سیاست خارجی "هر کشور مجهول یابی" تابعی از سنجش نسبت هزینه و فایده و خلق "کمیت نهایی" است. ترامپ در طول مدت زمان اندک حضور مجدد خود در کاخ سفید نشان داده که اساسا در سنجش این نسبت و احصای عدد نهایی با معضلاتی شناختی و محاسباتی روبه روست؛ وی قرار بود 24 ساعته به جنگ اوکراین پایان دهد، اما نه تنها در تشخیص هزینه ها و فواید معادله دچار اشتباه شد، بلکه در به کارگیری ابزارها و کاتالیزورهای پیش برنده این معادله نیز مبتدیانه و متوهمانه عمل کرد.
این قاعده در خصوص جنگ تجاری-تعرفه ای آمریکا-چین و مشارکت آمریکا با رژیم صهیونیستی در جنگ با انصارالله یمن نیز صادق بود؛ جایی که میان مؤلفه های انتزاعی ترامپ و خروجی عینی اقدامات آمریکا تناسبی وجود نداشت. اکنون ترامپ مشغول ترسیم و خوانش معادله ای است که به مراتب از موارد قبلی پیچیده تر و البته عواقب آن نیز برای واشنگتن سخت تر خواهد بود.
وی بی محابا در مذاکرات فریبکاری کرد؛ در دور سوم مذاکرات غیرمستقیم موافقت اولیه خود و دولت متبوعش را در خصوص پذیرش غنی سازی صنعتی در خاک ایران پس گرفت و بر روی «غنی سازی صفر درصدی» و برچیدن مطلق توان هسته ای ایران متمرکز شد.
ترامپ به صورت همزمان به رژیم منحوس و منفور صهیونیستی در خصوص حمله به تأسیسات هسته ای ایران چراغ سبز نشان داد و در نهایت کشورش را نیز مستقیماً وارد صحنه جنگ با کشورمان کرد. ترامپ ادعا می کند همه این موارد کاتالیزورهایی برای دستیابی به «صلح تحمیلی» علیه ایران است.
صورت مسئله مشخص است؛ ایران صلح تحمیلی را نمی پذیرد و نسبت به تجاوز اخیر آمریکا به تأسیسات فردو بی تفاوت نخواهد ماند. ترامپ به اندازه ای در توهمات خود غرق شده که حتی قدرت باور نابود نشدن زیرساختهای هسته ای ایران را با وجود قمار خطرناک و دوسرباخت خود ندارد. با این حال، قرار نیست ترامپ تا ابد در این توهمات جنون آمیز باقی بماند.
ایران به زودی قدرت محاسبه X یا همان «مؤلفه های مجهول» را به رئیس جمهور آمریکا خواهد آموخت. شاید زمانی که دوره این آموزش اجباری به پایان برسد، دیگر اساسا ترامپ وجود خارجی نداشته باشد تا از آن برای تجربه آموزی برای دیگر تصمیمات خود در عرصه سیاست خارجی بهره گیرد، اما قطعاً این درس بزرگ و تاریخی به مثابه «نقطه عطف سلبی» در معادلات قدرت جهانی عمل خواهد کرد.
رئیس جمهور آمریکا به زودی متوجه خواهد شد توحش، ایهام و دیوانگی عناصر پیش برنده معادله جنگی یا حتی بازدارنده علیه ایران نبوده و بالعکس، منجر به بازچینش معادله در مسیر سقوط و انهدام منظومه ذهنی وی خواهد شد. انهدام این منظومه ذهنی مترادف با انهدام نقشه ترامپ و همراهان جنگ طلبش و بلکه حذف همیشگی آنها از معادله قدرت و حیات خواهد بود. تا آن زمان فاصله زیادی باقی نمانده است.